میگن وقتی بعثی ها خرمشهر یا بقول خودشون " محمره" رو از ایران جدا کردند، در تمام شهر نوشته بودند "جئنا لنبقی " ،به فارسی یعنی "آمدیم که بمانیم".
اما خوب بعد از مدتی " خرمشهر، شهر خون و قیام، آزاد شد". این آزاد شدن خرمشهر از دید من چند مسئله داشت. اول اینکه قدرت بالا و توان زرهی و عزم جزم حزب بعث که اومد و خرمشهر رو در چندین ساعت به تصرف خودش در اوورد و تونست جرقه نجات خلق عرب رو در ایران بزنه که بسیار قابل تقدیره.
<<ادامه مطلب>>
اما دوم اینکه، مردم ایران از همه اقوام و بخصوص عربهای ایران که با دست تقریبا خالی و با گذاشتن سینه جلو گلوله های اتریشی و آلمانی و ... ارتش بعث تونستند شهر رو در چند روز پس بگیرند و با نشان دادن انگشت شصت خودشون به صورت کاملا عمودی به سمت مجسمه صدام، قدرت بالا و توان زرهی و عزیم جزم حزب بعث رو کلا از اول رنگ آمیزی کردند.
حالا منم اینسری "اومدم که بمانم" . اومدم که تو وبلاگم بمونم و بنویسم. امیدوارم خواننده های وبلاگ که قدیما خیلی زیاد بودند باز هم زیاد بشن و با توجه به شعار من که قرابت خاصی با شعار صدام و حزبش داره، اون بلائی که در متن بالا ذکر شد رو به سر وبلاگ و شخص بنده نیارند.
پی نوشت : اینقدر حال میده بعد یه مدت طولانی میخوای تو یه اکانت اینترنتی وارد بشی بعد پاسوردتو که ریکاور میکنی میبینی اسم دوست دختر قبلیت بوده... جه باحال
جئنا لنبقی
4 صبح و زرشک پلو با مرغ
دوستان یکی یکی فی لطر شدند، بلاگری نمونده غیر از خود من
حالگیری از گوگل
[عناوین آرشیوشده]
خرداد 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1387
فروردین 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
دی 1388
فروردین 89
اردیبهشت 89
بیولوژی و بیوتکنولوژِی کشاورزی
پرش بلند
کوچ معنی من است
این نیز بگذرد...
انسان دختری از....؟
زندگی در سرزمین عجایب
زخمه
برف بهاری
دو خرمالو و سه هزار هایکو
نگار
میعادگاه دانشجویان ایرانی در آلمان
نق نقو
اموزش زبان هندی
آبی کوچک آرامش
روزانه های شیدا محمدی
جزیره نشین
پارسانوشت