بعد از 2 ساعت تاخیر جمعه رسیدم تهران و یکشنبه صبح هم مشهد.
تمام برنامه هام رو طوری تنظیم کرده بودم که حداکثر تا صبح شنبه با همه دوستان و آشنایان و احتمالا مشتاقان چاق سلامتی کرده باشم و بعد از اون هم دنبال کارهای کارآموزی...
اما چنان شد که اکنون که بوی چهارشنبه داره به مشام میرسه نتونستم طبق برنامه پیش برم و چنان جمعیت مشتاق استقبال کننده من رو شگفت زده و مشغول کرده که هنوز وقت دیدار دوستان و آشنایان پیدا نشده...
مشتاقان دیدار که با شعارهای
دسته گل هندوستانی به شهرکت خوش آمدی
و
مرگ بر استکبار سوغاتی
ضمن لرزه انداختن بر تن مفسدان سوغاتی طلب و ابرازخوش آمد گوئی به بنده حقیر، انزجار خویش را ازدریافت هرگونه سوغاتی ابراز داشتند.
پی نوشتها :
1: ایول به سرعت اینترنت.بهترین کارت دیال آپ 9kbps
2:شایا با من و ثمین در پرواز همراه بود و فضای هواپیما آکنده از عٍطر وبلاگی شده بود.
3:زبان فارسی در این 3 سال حسابی تغییر کرده و گاها اینقدر کلمات جالبی آدم میشنوه که تا یک ربع فقط میخنده....
4:در گمرک فرودگاه مهر آباد حتی یک نفر هم انگلیسی بلد نبود و جای شما خالی که چه بساطی براه بود (بماند برای بعد)
سلام بر دوستان همیشه در صحنه.(البته نه از اون صحنه هائی که باعث بشه پول مملکت خرج فی لتر ین گ بشه)
بعد از یه مدت طولانی دوباره آْپ کردم.همونجور که در پست قبل هم گفته بودم در این دانشگاه عجیب و غریب ما -که همانا دانشگاه پونا ست- در ترم دوم امسال ما یک ماه و اندی کلاس داشتیم و ۳ ماه و سندی هم امتحانات اون یک ماه و اندی را.
End of the مظلومیت
روز اول که برنامه امتحانا رو اونم یک هفته قبل از شروع بهمون دادند از اعماق- و بی معنی ته و مه- وجود من امواجی به گوش میرسید که میگفت :
من عاشقم عاشقم سراپا التماسم از امتحان که نمیهراسم
و همان صداها در میانه امتحانات:
من عاشقم عاشقم سراپا التماسم از تایم وستینگ* که نمیهراسم
و سرانجام در انتهای امتحانات
من عاشقم عاشقم سرا پا التماسم از ای.تی.کی.تی.** که نمیهراسم
و امروز هم که اینجا نشستم دارم میگم
من گوه*** خوردم که عاشقم عاشقم سراپا التماسم
-
سفارت هند اعلام کرده که دانشجویانی که قصد دریافت ویزا دارند 3.4 میلیون تومان باید به حساب سفارت بریزند و بعد از آمدن به هند این پول به حسابشون واریز میشه.این روش نزدیک به 250 هزار تومان ضرر به همراه داره و دانشجوهای قدیمی مثل ما که ویزیای توی پاسشون تموم شده و برای برگشتن حتما به ویزای برگشت نیاز دارند این وسط قربانی میشند.چون پلیس اینجا دیگه به زحمت ویزای برگشت صادر میکنه.این هم شیوه ای جدید برای خالی کردن جیب ایرانیها....
چرت نوشت :
1: بعد از سه سال و اندی امسال دارم میرم ایران.
ای بهار ای آسمونو وکیشن**** میرم به خونمون دادمیزنم ای جان ای جان دارم میرم به مشهد ای خدا بارون ببار یکی از راه میرسه بوی پیرهن مشکی من از غم نیست....
2:قراره یه اتفاق خیلی جالب در چند روز آینده بیفته که خبرشو بهتون میدم.
3:نتایجمون 10 جولای میاد و سال تحصیلی هم از 16 جولای شروع میشه.
لغت شناسی :
* Time Wasting: اتلاف وقت.منظور نویسنده از این عبارت تکیه بر وقتهای تلف شده ناشی از دمای هوای ۵۰ درجه و مطالعه دروس پیچیده در اواسط دوره امتحانات میباشد
** A.T.K.T (Allowed to keep the term):عبارتی بس دلنشین که خداوند نصیب هیچ گرگ کچلی در بیابان نکند که بیانگر شرایط دانشجوی مفلوکی است که علی رغم داشتن تجدیدی میتواند به سال بالاتر عروج نماید
مواد اضافی بدن که وقتی همراه با فعل خوردن صرف شود معانی خوبی نخواهد داشت***
**** Vacation : تعطیلا
خیلی وقت بود که آپ نکرده بودم.به دوستای وبلاگی هم فرصت نمیشد سر بزنم.راستش امروز یک اتفاق جالب برام افتاد که دیگه مجبورم کرد آپ کنم.حالا ببینید قضیه از چه قراره.
صدای آلارم موبایل که گذاشتیش تو آشپزخونه که فاصلش اونقدر دور باشه که بتونه تو رو ساعت 6 بیدار کنه بلند شده و خواب قشنگی که داشتید میدی رو به هم میزنه...
میری از پشت در روزنامه رو برمیداری و میبینی که نیم صفحه اول روزنامه خبر دستگیری شرکت کنندگان در یک ریو پارتی بین المللی خفن ( ریو پارتی مدل آپدیت شده اکس پارتی میباشد ، برای کسب اطلاعات بیشتر به بر و بچه های نزدیک ترین دبیرستان محل سکونت خود مراجعه نمائید) رو نوشته...(این صدا از ته دلم بود : بازم خلاف کاریهای خارجیها و حتما هم هموطنان ما هم خودنمائی میکنند).
شروع میکنی به خوندن خیر که نوشته یک گروه خارجی که اکثرا از کشورهای اروپائی بودند از طریق اورکوت با راه اندازی تبلیغات وسیع جوونا رو به یکی از ییلاقهای اطراف شهر پونا کشوندند و با فروش و تبلیغ یک ماده مخدر جدید که هر قطره ای 800 روپیه معادل 17000 تومن قصد بازاریابی و یا هر قصد دیگه ای داشتند.
سرکرده باند هم یک خانوم ایرلندی بوده که نرسیده به پارتی تحت تعقیب قرار میگیره.
250 تا پسر و 29 تا دختر که به ترتیب کثرت ملیت هاشون نوشته شده بود :هند, آلمان ، ایرلندی ، و ....
این خطو که خوندم انتگار یک انرژی کهکشانی وارد بدنم شد که دلم میخواست پرواز کنم...
اوه مای گاد... بالاخره یک خلاف از طرف خارجیها و اسم ایرانیها هم در لیست نسیت.در حالی که اشک شوق از چشمان قهوه ای تیره ام به روی چونه ام میرفت و در پستوی ریشهای نتراشیده قسمت چانه راه خود را پیدا میکرد ادامه خبر رو میخوندم.
یک نیم صفحه کامل و ادامه در صفحات داخلی.
دیگه رسیدم به خط آخر که یهو یک ضد حال اساسی مثل یک کف گرگی مشششششششششت خورد تو اعصابم.
پلیس افزود در بین دستگیر شدگان چند نفر از ایران و فلسطین هم وجود دارند.پایان خبر.
به قول پسر عموم اصلا خوشی به ما نیومده... ما دریا هم بریم باید یه آفتابه آب ببریم که اگه آب دریا خشک شد دلمونو بهش خوش کنیم.
پی نوشت ها :
قرار بود امتحاناتمون از 15 مارچ شروع بشه ولی روز 17 مارچ گفتند اولین امتحان 19 مارچ است.زنده باد برنامه ریزی دانشگاه پونا...
یه سوال هم دارم تو رو خدا جواب بدین...
کجای دنیا 1 ماه درس میدن و 3 ماه امتحان میگیرند :
1: هند (باهارات سابق)
2: دانشگاه پونا ( آکسفورد شرق)
3:کالج فرگوسن ( همون فرگوسن کالج)
4: تمامی موارد
5:هیچ کدام
چون قراره از این به بعد تست های ایران هم یک قسمت توضیحی داشته باشه لطفا برای عادت کردن به این شیوه توضیح خودتون رو در مورد گزینه انتخابی بنویسید.
دیروز برای اولین بار مجبور شدم یکی از نظرات وبلاگ رو حذف کنم.نظری که خانم یا آقائی به نام میزان نوشته بود و نه ایمیل و نه آدرس وبی از خودش گذاشته بود.
دلیل حذف نظرش هم نه اون قضاوتهای ناعادلانه ای بود که در مورد من داشت ، بلکه ادبیات نادرستی بود که ازش استفاده کرده بود که مسلما در شان انسانی نمیگنجید.
ایشون اول از همه نوشته بود که از اسم وبلاگت (رامین بایوتک) معلومه که چه آدم فلانی ... هستی.البته من تا حدودی بهش حق میدم... شاید این تقصیر من باشه که دلیل انتخاب اسم وبلاگ رو تا حالا اینجا ننوشته ام.
راستشو بخواید من برای اینکه بتونم پذیرش بیوتکنولوژی کالجم رو بگیرم هزینه های مادی و معنوی زیادی پرداختم.با اینکه از نظر تحصیلی مشکلی برای ثبت نام نداشتم اما بخاطر گیرهای کاملا بیخودی دانشگاه به ویزای دانشجوئی من که برای رشته مهندسی صادر شده بود این پروسه مدت طولانی ای من رو از این اطاق به اون اطاق اداره های مختلف اینجا پاس میداد.بطوریکه 2 بار دهلی و یک بار هم به بمبئی رفتم.در حالیکه در جلوی چشمای خودم به کسی که ویزای مدیریت بازرگانی داشت پذیرش الکترونیک میدادند و به کسی که پذیرش زبان داشت ( که اصلا این ویزا برای تحصیل در دانشگاه فاقد اعتبار است) پذیرش فوق لیسانس میدادند این مشکل برای من پیش اومد.که 6 ماه وقت مفید زندگی من رو تو ادارات اینجا تلف کرد. تو این گیر و دار یکبار نشستم و حرف دلم رو واسه یکی از مسئولان پلیس اینجا گفتم.اون خوب به حرفام گوش کرد و گفت : تو برای پذیرش هیچ مشکلی نداری.تنها مسئله اینه که توی دانشگاه به یکی گیر میدن تا از بقیه زهر چشم بگیرند یا به نوعی به اونا بفهمونند که اگه میخواین از این مشکلات براتون پیش نیاد باید سر کیسه رو همینجا اول کار شل کنید...
یادمه 2 ماه بود مدارکم در بمبئی بود و هر روز که زنگ میزدم یه خانمی که رئیس بود میگفت :پروندتون در حال بررسیه و... تا اینکه مجبور شدم شخصا یک بار برم توی دفترش که هیچکس رو هم اونجا راه نمیدادند اما من با هماهنگی وارد شدم.باور نمیکنید که چه صحنه ای دیدم.اون خانم پرونده من رو اصلا امضا نکرده بود و در اون لحظه که من وارد شدم لیوان چایش روی پرونده من بود و حتی اثر دایره کف لیوان روی جلد پرونده نشون میداد که مدتهاست به عنوان نعلبکی داره استفاده میشه... خلاصه با کمی همت و بدو بدو و زیرکی تونستم همون روز پرونده رو از بمبئی ترخیص کنم و الی آخر....
روزی که با هزار تا دردسر تو اداره پلیس داشتم امضای تمدید ویزا رو از مامور میگرفتم.ماموره که منتظر حق الزحمه اش بود منو صدا کرد آقای رامین ٍ ...رامینٍ ...( فامیلمو یادش رفته بود و داشت تو مدارکم دنبال اسم فامیلم میگشت که چشمم به پذیرش دانشگاهم افتاد) و گفت رامین بایوتک....بعد هم کلی از شیرین کاری خودش حال کرد و تا چند دقیقه داشت قاه قاه میزد و برای همکاراش تعریف میکرد.شیرینی اون روز رو چون روز بی اثر شدن نامردی هندیها ( و بعضی از غیر هندیها که اگه پول نگیرند اصلا فارسی هم با آدم حرف نمیزنند) تو حق من بود و بالاخره بدون اینکه بخوام باج به کسی بدم کارامو درست کردم هیچ وقت از یادم نمیره و بخاطر همون لحظه آخر که اون شیرین کاری مامور پلیس چند دقیقه ای یک لبخند روی صورت همه اوورد اسم وبلاگم رو گذاشتم رامین بایوتک.
بعدش ایشون نوشته بودن که اگه شما 3 ساله اونجا هستی من 4 ساله هستم و تا جالا هیچ کس از ما به چنین مشکلاتی دچار نشده و حتما اشکال از خودتونه که بلد نیستید پیپر بنویسید و یا اینکه .... مغز هستید .
البته ایشون اصلا اون مطلبی که در موردش نظر دادند رو نخوندند.چون اگه میخوندند میفهمیدن که پیپر من اصلا تصحیح نشده و به همین خاطر من اون درس رو افتادم و هزینه هائی رو هم به رغم اینکه خطا از سایرین بوده به گردن من افتاده بود.و کافیه شما از همکلاسیهای من بپرسید و ببینید که چه کسی بین هندیها و خارجیها اولین نفری است که سراغ دفترچه اضافی میره که اگه این رو میپرسیدی شاید اصلا اینجوری نظر نمیدادی و من خوشحالم که آموزشهائی که برای پر کردن برگه سوال به سایر دوستام بخصوص در رشته مهندسی و الکترونیک دادم باعث شده که نمرات ایده آلی کسب کنند.یعنی شما به علت اینکه مطلب رو کامل نخونده بودی نظری دادی که عملا عکس اون درسته و نه نظر شما.
در ضمن تعداد دانشجویان در پونا اگر اشتباه نکنم کمی بیشتر از تعداد دوستان شماست و اگه باز هم مطلب رو کامل میخوندی میفهمیدی که من از خودم ( مثل خیلی از صاحبنظران ) نظر ندادم.بلکه نظررئیس دانشکده و سرپرست گروه بیوتکنولوژی کالجمون ( که طبق اعلام دولت هند چهارمین کالج برتر هند است ) رو در مورد سیاست های تصحیح برگه نوشتم .همین و بس.علاوه بر این اولین سوالی که پرسیدم سوال مربوط به نمره های نادرست درس شیمی بود و چه خوبه که بدونی من شیمی رو پارسال حذف کردم و الان یک ساله واحد شیمی ندارم.بلکه بخاطر دوستام که نمره هاشون فوق العاده و ناجوانمردانه پائین بود این سوال رو پرسیدم و شما هم جوابشون رو حتما خوندی.
در مورد قسمتی که گفته بودی شجاعت داشته باش و بگو درس نخوندم و افتادم باز هم بهت یاد آوری میکنم که برگه من در دانشگاه تصحیح نشده. نه اینکه تصحیح شده باشه و من افتاده باشم و این یک نمره منفی بزرگ برای دانشگاه پونا است که این اتفاق باید در دپارتمان امتحاناتش بیوفته.تا جائی هم که خوندم توی مطلبم ننوشته بودم که مثل دخترای کوچولو زدم زیر گریه.
مطمئی باش که دست من به بدن خودم وصله و جای دیگری رو کاری نداره.اگر خوندن چند مطلب پیش وبلاگ این جس رو به تو داده که فکر کردی ما (ترجمه مودبانه جرف شما) انسان نون به نرخ روز خوری هستیم باز هم و باز هم 180 درجه نظرت تا واقعیت اختلاف داره.حداقل یه سر بیا طرف ما و آمارمون رو از 2 نفر بگیر تا متوجه بشی کجای کارت اشکال داره.
بقیه حرف هائی رو هم که زده بودی میسپارمش به باد...
باور کن نظر تو اینقدر ارزش نداشت که من بخوام یک پست کامل در موردش بنویسم...بلکه از این خوره ای که بین ما ایرونیها افتاده که بدون هیچ اطلاعی از شخصیت سایرین به خودمون اچازه میدیم هر حرفی در موردشون بزنیم و هر قضاوتی بکنیم...
در مورد اینکه گفته بودی امثال منو ( اونجور که منو تصور کردی ) اینجا زیاد دیدی، بهت پیشنهاد میکنم سری به دفتر کالج ما ، اطاق رئیس دانشگاه ، دپارتمان گیاه شناسی کالج فرگوسن ، دپارتمان بیوتکنولوژی ، دفتر دانشگاه بهاراتی ویدیا پد ، اداره اتباع بیگانه و ... بزن و بگو من از دوستان رامین هستم و مطمئنا متوجه میشی که چقدر قضاوت عجولانه و بی فکرانه بده.
متاسفانه من باید به شما بگم که منامثا انسانهائی عجول و زودرنج و زود نظر بده را زیاد دیدم و سرنوشتی که برای اینها پیش اومده بود خدا رو شکر کمی به من شرح صدر داده.
اما بخدا اگر از آینده سیاه بعضی رفتارهای دون شان هموطنانم نگران نبودم و تا جائی که میتونستم سعی در اصلاحشون نداشتم به هیچ عنوان نه نظرت رو پاک میکردم ونه اینکه جوابت رو بهت میداد.
بابا بخدا یک دنیای دیگه هم هست.خدای ما اینقدر رئوفه که از حق خودش میگذره ولی از حق بنده اش نمیگذره.چرا ماها، ما ایرانیها (لطفا غیرتی نشین و رگ ناسیونالیستیتون ورم نکنه. واقع بین باشید ) اینقدر راحت به خودمون اجازه میدیم با آبروی مردم بازی کنیم.اینقدر بیکار شدیم که سرانه مطالعه سالیانمون بشه 10 دقیقه و بعد تا جائی که نفسمون اجازه میده با تفکر انتفاعی و منم منم جلو بریم.بخدا جمع های بچه های ایرانی شایسته خیلی از حرفائی که مثل نقل و نبات بینشون رد و بدل میشه نیست.....
فعلا تا بعد...
پی نوشت
دوست عزیز. مثل اینکه خیلی انگلیسیتون قوی شده که فارسی رو هم فراموش کردی.تقصیر درسته نه تقسیر
-
از نزدیک به ۴۰۰۰ نفر دانشجوی ایرانی شهر پونا چیزی کمتر از ۳۵ نفر در این مراسم شرکت کردند.
-
از حضار با چای هندی و بیسکویت پذیرائی شد.
-
در مچموع تاخیر بیش از اندازه پروسه های اداری در هند بزرگترین مشکل دانشجویان و ایرانیان مقیم بود که پلیس علت آنرا نگرش جدید دولت هند به اتباع خارجی و سلب قدرت از پلیس پونا برای صدور و تمدید مجوز اقامت دانست.
-
دفتر ایرین ایر در بمبئی برای دانشجویانی که مدارک آنها توسط کنسولگری تائید شده باشد ۵۰ درصد تخفیف بلیط منظور میکند.لازم به ذکر است این امکان فعلا در دفتر تازه تاسیس ایران ایر در پونا منظور نشده است.
-
چه خوب است که دانشجویان حضور بیشتری در این گونه مراسم که به ندرت برگذار میشوند داسته باشند تا بتوان از این طریق به یک جمع بندی کلی از مشکلات دانشجویان این شهر رسید.
-
مراسم قبلی در سال ۲۰۰۴ برگزار شده بود و در سال ۲۰۰۵ هیچ مراسمی از این دست با حضور مسئولان شهر پونا برگزار نشده بود
جئنا لنبقی
4 صبح و زرشک پلو با مرغ
دوستان یکی یکی فی لطر شدند، بلاگری نمونده غیر از خود من
حالگیری از گوگل
[عناوین آرشیوشده]
خرداد 1387
اردیبهشت 1387
فروردین 1387
فروردین 1388
خرداد 1388
تیر 1388
مرداد 1388
دی 1388
فروردین 89
اردیبهشت 89
بیولوژی و بیوتکنولوژِی کشاورزی
پرش بلند
کوچ معنی من است
این نیز بگذرد...
انسان دختری از....؟
زندگی در سرزمین عجایب
زخمه
برف بهاری
دو خرمالو و سه هزار هایکو
نگار
میعادگاه دانشجویان ایرانی در آلمان
نق نقو
اموزش زبان هندی
آبی کوچک آرامش
روزانه های شیدا محمدی
جزیره نشین
پارسانوشت