سفارش تبلیغ
صبا ویژن
Ramin - من و مزرعه یه عُمره...
  • پست الکترونیک
  • شناسنامه
  •  RSS 
  • پارسی بلاگ
  • پارسی یار
  • در یاهو
  •  نسخه ۵۲

     آماری جالب از جمعیت کره زمین!

    ۱:جمعیت یک منطقه به معنای تعداد افرادی است که در یک بازه زمانی مشخص در آن منطقه زندگی میکنند.جمعیت تحت تاثیر مرگ افراد تولد و یا مهاجرت آنها تغییر میپذیرد.تفاوت حاصل از مرگ و تولد در افراد یک جامعه به معیار رشد طبیعی معروف میباشد.دولتها در دوره های متناوب نسبت به سر شماری اقدام میکنند.در کشورهائی مانند ایران هند و امریکا این سرشماری هر ده سال یکبار و در کانادا هر پنج سال یکبار انجام میگیرد.

    در حال حاضر بیش از شش و نیم میلیارد انسان بر روی کره زمین زندگی میکنند.۱۰۰ سال گذشته به عنوان قرنی که بالاترین میزان رشد جمعیت را داشت شناخته شده است.جالب است بدانید فقط در ۳۸ سال یعنی از سال ۱۹۶۱ تا ۱۹۹۹ جمعیت کره زمین به دو برابر رسید.جمعیت در سال ۱۹۶۱ سه میلیارد نفر و در سال ۱۹۹۹ شش میلیارد نفر بر آورد شده است. این سرعت بالای رشد جمعیت انفجار جمعیت نیز خوانده میشود.

    ۲: آماری تخمینی از جمعیت جهان در ۴۰۰ سال اخیر تا سال ۲۰۵۰

    سال ۱۷۵۰: ۷۹۱ میلیون نفر

    سال۱۸۵۰:  : ۱،۲۶۲،۰۰۰،۰۰۰ نفر

    سال۱۹۵۰: ۲،۵۱۸،۶۲۹،۰۰۰نفر

    سال ۲۰۵۰ (تخمینی) : ۸،۹۱۸،۷۲۴،۰۰۰ نفر

     همواره آسیا بیشترین جمعیت دنیا را به خود اختصاص داده است و بیشترین رشد جمعیت در قرن گذشته نیز مربوط به قاره امریکا میباشد.

    قاره اقیانوسیه نیز همواره کمترین جمعیت دنیا را داشته است.در سال   ۱۷۵۰تقریبا  ۲میلیون نفر ساکن اقیانوسیه بودند که در حال حاضر بیش از ۳۵ میلیون نفر ساکن آن هستند.

    ۳:مقایسه جمعیت قاره ها در سال ۲۰۵۰:

    آسیا ۵،۲۱۷،۲۰۲،۰۰۰  نفر

    افریقا ۱،۸۰۳،۲۹۸،۰۰۰  نفر

     اروپا ۶۵۳،۳۲۳،۰۰۰  نفر

     امریکای جنوبی ۷۶۷،۶۸۵،۰۰۰ نفر

     امریکای شمالی ۴۴۷،۹۳۱،۰۰۰ نفر

     اقیانوسیه ۴۵،۸۱۵،۰۰۰  نفر

    ۴:پدیده شهر نشینی(مهاجرت به شهرها) :

    در طول تاریخ همواره مردم علاقه به مهاجرت به شهرها داشته اند.اما در یک قرن گذشته (و شاید بیشتر) این پدیده رشد ویژه ای پیدا کرده است.برای مثال در سال ۱۸۸۰فقط ۲۰درصد مردم انگلیس در شهر ها زندگی میکردند ولی در حال حاضر بیش از ۹۵ در صد انگلیسیها ساکن شهر ها هستند.در سال ۱۹۶۰ فقط ۲ شهر نیو یورک و توکیو در جهان دارای جمعیت بالای۱۰میلیون نفر بوندند در حالیکه این نرخ امروزه به ۲۵ شهر رسیده است.و از این بین ۱۵ شهر در کشورهای در حال توسعه قرار گرفته اند.

    نتیحه سیل مهاجرت مردم به شهر ها باعث میشود که در سال ۲۰۳۰بیش از ۵ میلیارد نفر در دنیا که شامل ۶۱ در صد از مردم میباشد ساکن شهر ها باشند. 

    ۵:آماری از ۱۰ شهر پرجمعیت دنیا در سال ۲۰۰۶ :

    ۱:توکیو (ژاپن، آسیا):۳۴،۲۰۰،۰۰۰ نفر

    ۲:میکزیکو سیتی (مکزیک،امریکای شمالی) : ۲۸،۰۰۰،۰۰۰

    3: سئول (کره جنوبی، آسیا): ۲۲،۸۳۰،۰۰۰ نفر

    ۵:سائو پائولو(برزیل،امریکای جنوبی): ۲۰،۲۰۰،۰۰۰ نفر

    ۴: بمبئی (هند،آسیا) : ۱۹،۸۵۰،۰۰۰ نفر

    ۶: دهلی (هند،آسیا) : ۱۹،۷۰۰،۰۰۰ نفر

    ۷:نیو یورک (سال ۲۰۰۵،ایالات متحده،امریکای شمالی): ۱۹،۲۵۴،۶۳۰

    ۸: شانگهای (چین،آسیا): ۱۸،۱۵۰،۰۰۰

    ۹: لوس آنجلس (ایالات متحده،امریکای شمالی) ۱۸،۰۰۰،۰۰۰

    ۱۰: ازاکا (ژاپن،آسیا) :۱۶،۸۰۰،۰۰۰ نفر

    ۶: دلایل افزایش جمعیت دنیا:

    یکی از دلایلی که جمعیت دنیا امروزه تا این حد افزایش داشته است میتواند افزایش طول عمر مردم باشد.در واقع انسانها در عصر حاضر بیش از سایر قرون عمر میکنند و این نیز میتواند به علل مختلفی بستگی داشته باشد و از آن جمله میتوان به داروهای جدید و مدرن، بهداشت بهتر، برداشت بیشتر و اصلاح محصولات کشاورزی، توانائی حمل و نگهداری مواد غذائی تا کیلومترها و در مسافات دور و ... اشاره کرد.

    امروزه امید به زندگی نیز تا حد زیادی افزایش داشته است تا جائیکه در ژاپن امید به زندگی ۸۱ سال میباشد.

    ۷: به آمار زیر دقت نمائید:

    در سال ۲۰۰۶ در هر ثانیه ۴.۱ نفر انسان متولد میشود در حالیکه در هر ثانیه ۱.۸ انسان فوت میشود. رشد طبیعی جمعیت با این حساب ۲.۴ نفر انسان در ثانیه و ۷۴۲۸۱۱۷۳ نفر در هر سال میباشد.

    ۸: ده کشور پر جمعیت دنیا در سال ۲۰۰۶:

    ۱:چین ۱،۳۱۳،۹۷۳،۷۱۳ نفر

    ۲: هند ۱،۰۹۵،۳۵۱،۹۹۵ نفر

    ۳: ایالات متحده  ۲۹۸،۴۴۴،۲۱۴ نفر

    ۴:اندونزی ۲۴۵،۴۵۲،۷۳۹ نفر

    ۵:برزیل ۱۸۸،۰۷۸،۲۲۷ نفر

    ۶:پاکستان ۱۶۵،۸۰۳،۵۶۰ نفر

    ۷:بنگلادش ۱۴۷،۳۶۵،۳۵۲ نفر

    ۸:روسیه ۱۴۲،۸۹۳،۵۴۰ نفر

    ۹:نیجریه ۱۳۱،۸۵۹،۷۳۱ نفر

    ۱۰:ژاپن ۱۲۷،۴۶۳،۶۱۱ نفر

    ۹:ده کشور کم جمعیت دنیا در سال ۲۰۰۶

    ۱:واتیکان ۹۳۲ نفر

    ۲:تووالو ۱۱،۸۱۰ نفر

    ۳:ناورو ۱۳،۲۸۷ نفر

    ۴:پالائو ۲۰،۵۷۹ نفر

    ۵:سن مارینو ۲۹،۲۵۱ نفر

    ۶:موناکو ۳۲،۵۴۲ نفر

    ۷:لیختن اشتاین ۳۳،۹۸۷

    ۸:اس.تی.کیت ۳۹،۱۲۹ نفر

    ۹:جزایر مارشال ۶۰،۴۲۲ نفر

    ۱۰:باربودا ۶۹،۱۰۸ نفر

    ۱۰:در سال ۲۰۰۰ نرخ رشد ۱.۴ در صد معادل ۹۱ میلیون نفر در سال بود که در سال ۲۰۰۶ به ۱.۱۴ در صد یعنی ۷۴ میلیون نفر در سال کاهش داشته است.

    ۸۱ درصد از افراد بالای ۱۵ سال سواد پا پا یه ای خواندین و نوشتن را دارند.

    هر زن ۲.۶ فرزند دارد.



    مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin رآ، مین RaaMeen ::: یکشنبه 86/6/4::: ساعت 11:16 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    نسخه ۵۱

    بفرمائید قهوه...

    اینجا از ساعت ۱۲ شب یکشنبه پمپ بنزینها همه اعتصاب کردند و یک قطره بنزین هم پیدا نمیشه.جالب اینکه تصمیم به اعتصاب رو ساعت ۶ بعد از ظهر یکشنبه گرفتند.از قضا ما هم همون روز یکشنبه که مثلا روز تعطیلی هفتگیمون بود برای آزمایشی که مربوط به ترم آینده هست  مجبور شدیم بریم کالج.قرار بود ساعت ۸ صبح همه بچه ها کالج باشن.منم که شب خیلی دیر خوابیده بودم صبح تقریبا یک ربع دیرتر از خواب پا شدم و سریع رفتم کالج.با اینکه بنزین کم داشتم گفتم ولش کن از برگشتن بنزین میزنم.آزمایش ما هم از اون آزمایشای مزخرفی بود که به اندازه ۲ تا آزمایش طول کشید و پس از۸ساعت،ساعت ۳ بعد از ظهر تموم شد.استادمون که برای دفعه اول باهاش کلاس داشتیم، از این پسر باحالای همسن خودمون بود ( البته ۷-۸ سال بزرگتر) و آشنا از آب دراومد. قبلا یه جائی همدیگرو دیده بودیم ولی دقیقا هیچ کدوممون یادمون نمیومد.این آشنائی کذائی کار دست من داد و از بین اون همه دانشجو به من گیر ۳ پیچ داده بود که تمام کارای آزمایشو من انجام بدم.البته کارا همش در حد ۱ میلی لیتر از اون بریز و حالا ۱ میکرو لیتر از اون کم کن هم بزن بذار دم بکشه بود ولی پس از ۶-۷ ساعت هر کی باشه خسته میشه.

    خلاصه سرتونو در نیارم از برگشتن هم بیخیال بنزین شدم و گفتم شب میزنم.شب ساعت ۱۰:۳۰ با یکی از دوستام قرار داشتم .در حین رفتن دیدم تو یکی از خیابونائی که توش پمپ بنزین داشت یه طرف خیابون شده بود صف ماشین و طرف دیگش هم بقیه ماشینا به کندی حرکت میکردند.باور نمیکنین اگه بگم اون موقع شب یک صف به طول یک کیلومتر ماشین تو صف بنزین بودن.

    مسلما این وسط من یک ضد حال اساسی خوردم و بعدش از رادیو شنیدم که برای مدت نامشخصی پمپ بنزینهای شهر اعتصاب کردند. علتش هم بالاتر بودن درصد مالیات پمپ بنزینها و قیمت بالای بنزین در این ایالت نسبت به سابر هند،دستمزد پائین کارگرا و عدم برابری دخل و خرج صاحبان پمپ بنزین بود.

    **************

    فردا صبح کارت ورود به جلسه امتحانو میدادند و حتما باید میرفتم کالج و از اونجا که من وقتی سوار وسیله نقلیه عمومی میشم انگار نشستم رو صندلی میخ دار  دلو به دریا زدم و دوباره با وسیله نقلی خصوصی رفتم کالج.باور نمیکنین که چقدر خوشحال شدم وقتی یه دفه دیدم یه پمپ بنزین بازه و بلافاصله دیوانه وار رفتم توش و ۱۰ لیتر بنزین زدم و زمانی که پمپ چیه در باک رو بست و خیالم از بابته همه چی راحت شد  بهش گفتم مگه اعتصاب نکردین؟

    اونم گفت ما ۲۰۰۰ لیتر بنزین داریم و تا تموم نشه اعتصاب نمیکنیم.خلاصه که اون ضد حاله بر طرف شد و منم کارتمو گرفتم که دوستم زنگ زد و گفت که پولی که ازش طلب داشتم آمادست و میتونم ازش بگیرم.منم از خدا خواسته رفتم سر قرار و این دوست عزیز هم بعد از ۳۰ دقیقه تاخیر رسید.انگار هوا هم اعتصاب کرده بود و حتی از یه قطره بارونم خبری نبود و بدتر از اون هوای داغ و سوزانی بود که نمیدونم چرا سر و کلش وسط پائیز هند پیدا شده.بعدشم که دوستمون با صد تا میس کال رسید سر قرار سرخ شد و سفید شد و زرد شد با صدائی که شبیه به قل قل قلیون بود گفت ۳۰۰۰ روپیش کمه.

    گفتم آخه پدرت خوب مادرت خوب من  نیاز فوری که نداشتم که تو منو از ۳۰ کیلومتر اونور دنیا کشوندی اینجا بعدشم میگی پولم کامل نیست.به هر طریق نذاشتم ناراحت بشه و در عوض خودم یک سردرد جانانه بخاطر وسط آفتاب واستادن و صبحونه نخوردن گرفتم.از سر درد نمیدونستم چکار باید بکنم .خدا پدر دوست عزیزی رو بیامرزه که پیشنهاد یه فنجون قهوه به من داد و با اون سردرد زیاد وقتی قهوه رو خوردم انگار نه انگار که سردردی داشتم و من که انتظار خونه رو میکشیدم که برم بخوابم با این قهوه کاملا سر حال اومدم و انگار که تازه از خواب بیدارشدم.این حرکت زیبای این فنجون قهوه منو به اون واداشت که چند خطی در مورد قهوه و خواصش بنویسم.اینائی هم که گفتم همه مقدمه ای بر همین قضیه بود.البته ببخشید که مقدمه یه جورائی از اصل مطلب دراز تره.

    • در مورد قهوه بیشتر بدونیم

     متخصصان تغذیه مصرف کمتر از ۳۰۰ میلی‌گرم کافئین در روز را مجاز می‌دانند که به ما اجازه نوشیدن چندین فنجان چای را می‌دهد.

     اگر زیاد قهوه می‌نوشید، چند فنجان آن را با چای سبز جایگزین کنید. به این ترتیب بدون افزودن خامه، شکر یا هر طعم دهنده مصنوعی دیگری، کاهش وزن محسوسی را احساس خواهید کرد.

    زنانی که در حدود ۴ تا ۷ فنجان در روز قهوه می‌نوشند در مقایسه با زنانی که قهوه نمی‌ نوشند با ۸۰ درصد افزایش خطر مرده زایی مواجه‌اند. در زنانی که بیش از ۸ لیوان قهوه در روز می‌نوشند این احتمال ۳ برابر است. کافئین موجود در قهوه رگهایی که به رحم و جنین وارد می‌شوند را بسته و محکم می‌کند و در نتیجه از رسیدن اکسیژن به جنین جلوگیری می‌شود. همچنین باعث ایجاد ضربان قلب نامنظم در جنین می‌شود که این دو از عوامل خطر زای جدی برای جنین هستند.

    نوشیدن مقدار زیاد قهوه در طی مدت بارداری احتمال اینکه بچه مرده به دنیا بیاید یا در سال اول زندگی بمیرد را افزایش می‌دهد.

    قهوه و چای می توانند برای افرادی که با مشکلاتی نظیر نوشیدن زیاد مشروبات الکلی، افزایش وزن و آهن خون بالا درگیر هستند بسیار مفید باشد.

    بهترین حرارت براى بو دادن دانه هاى قهوه،حرارت ۱۸۵ درجه سانتی گراد است و چنانچه درجه حرارت از ۲۴۰ درجه تجاوز کند، طعم و بوى آن ناپسند خواهد شد. 

    عطارها قهوه را مقوى قلب ، کلیه و مثانه میدانند.قهوه بر روى جریان خون اثر کرده،ضربان نبض و نیروى انقباضات ماهیچه هاى قلب را افزایش مى دهد. 

    تا کنون ۳۳ گونه از قهوه در دنیا شناسائی شده است.

     نتایج بدست آمده از مطالعه نزدیک به۱۰ هزار نفر طی ۱۹ سال نشان می دهد که ریسک خطرات ناشی از بیماریهای غیر ویروسی و نارسائی های کبدی در افرادی که بیش از دو فنجان چای یا قهوه در روز مصرف می کنند نصف کسانی است که تنها یک فنجان از آنها می نوشند.

    قهوه ای که صبح هنگام صرف صبحانه میل می کنید می تواند حافظه شما را تقویت کرده و شما را برای انجام فعالیت های روزانه آماده تر سازد.

    پزشکان توصیه می کنند با وجود اینکه دو فنجان قهوه می تواند حافظه کوتاه مدت شما را تقویت کند، هرگز سعی نکنید با خورد قهوه بیشتر خود را تبدیل به یک نابغه کنید. طی تحقیقاتی که دانشمندان اتریشی انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که اگر ۱۰۰ میلی گرم کافئین که معادل دو فنجان قهوه است مصرف شود، باعث افزایش بازدهی بخشی از مغز که مسئول حافظه کوتاه مدت است می شود.رابطه افزایش توانایی حافظه با مصرف قهوه بصورت خطی نیست و مصرف زیاد آن بیشتر شما را مضطرب و ناراحت می کند تا اینکه حافظه شما را تقویت کند.

    قهوه در بعضی موارد (بخصوص در زنان) میتواند میل جنسی را افزایش دهد.

    • قهوه خارج از دید سلامتی

    در ترکیه قهوه ترک معمولا  بعد از صرف غذا نوشیده می شود. از فواید آن این است که خواب را می زداید و ذهن را به حرکت در می آورد و به هضم غذا کمک می کند. قهوه در قرن دوازدهم وارد ترکیه شد و در قرن پانزدهم توسط ترکان عثمانی به اروپا شناخته شد. از بعد اجتماعی دعوت به قهوه نوشیدن، نشانه دوستی و مسافرپروری است. مثلی معروف در زبان ترکی وجود دارد که می گوید : " یک فنجان قهوه ،خاطره اش چهل سال باقی می ماند."

     

    برای زدودن لکه قهوه از روی فرش ابتدا اضافی قهوه را از روی فرش جمع کنید و بعد اسفنج را درآب و صابون فرو برده و به محل لکه بمالید ، چندبار این کار را تکرار کنید . اگر لکه پاک نشد ، می‌توانید از یک قاشق الکل و یک قاشق سرکه استفاده کنید و بر روی لکه بمالید و بعد از لکه‌زدایی کاملاً آن قسمت را آب‌کشی کنید. 

    زادگاه اولیه قهوه یمن و شمال افریقاست.بعد از آنجا به عربستان سعودى و از آنجا به هندوستان و سپس به امریکا برده شده است و اکنون بهترین نوع قهوه،قهوه برزیل مى باشد.

     در تاریخچه کشف قهوه نوشته اند که شیخ ابوالحسن در یکى از کوهستانهاى یمن صومعه اى داشت ، مریدان او به سبب شب زنده دارى زیاد و ریاضت ، خسته و کسل شده بودند و چون عده اى از آنها دانه قهوه میخوردند . کمتر مبتلا به کسالت و خستگى میشدند،این راز را به دیگران گفتند تا به گوش پیر آنها رسید. شیخ دستور داد که میوه(دانه) قهوه را در آب جوش داده بیاشامند، تا رفع ملال آنها شود و از آن تاریخ قهوه در دنیا به این صفت (ضد کسالتو خستگی) معروف شد.

    اگر بوی بدی از چاه فاضلاب استشمام میشود مقداری قهوه را در آب حل کنید و در چاه یا دریچه فاضلاب بریزید.من بارها این کار رو انجام دادم و به همه هم توصیه میکنم.

    • پی نوشتها:

    ۱:مطالبی که به رنگ قهوهای نوشته ام با دستکاری و ویرایش از سایت غدیر دریافت کردم.(با تشکر از پارسیک)

    ۲: سعی کنید قهوه رو با شیر و شکر کم بنوشید.بر خلاف عقیده مردم که اضافه کردن قهوه به شیر را زایل شدن کلسیم آن میدانند، اصاقه کردن قهوه یا کاکائو به شیر تاثیری در میزان و کیفیت کلسیم شیر نخواهد داشت.

    بی ربطیات:

    در حین آپ کردن اینقدر از قهوه خوشم اومد که تا حالا ۳ تا فنجون قهوه خوردم.



    مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin رآ، مین RaaMeen ::: یکشنبه 86/6/4::: ساعت 11:14 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    نسخه ۵۰

    اندر احوال رانندگی در شبه قاره

    اولین ساعاتی بود که وارد هند شده بودم.ساعت نزدیک به ۳-۴صبح بود ومنم نزدیک به ۳۰ ساعت بود که بیدار بودم.از فرودگاه یه تاکسی به مقصدم که یکی از شهرهای نزدیک بمبئی بود گرفتم.از اونجا که پول نسبتا زیادی همراهم بود توی راه خیلی مراقب بودم که خوابم نبره و به هر حال مشکلی برام پیش نیاد. راننده هم صدای یه نوار هندی مال ۱۰۰ سال پیشو بلند کرده بود و حسابی تو عالم خودش بود.با اینکه خیلی در مقابل خوابم مقاومت کردم کم کم چشمام سنگین شد و داشت خوابم گرفت که با صدای وحشتناک بوق ممتد راننده که با صدای یک تریلی در هم رفته بودند از جام پریدم...باد تندی به صورتم خورد و در سمت چپم یه تایر بزرگ دیدم که مال همون تریلیه بود.تو یه آن مو به تنم سیخ شد و مرگ رو جلو چشمام دیدم.تو همین گیر و دار صدای بوق راننده هم لحظه ای هم قطع نمیشد...

    چند ثانیه بعد متوجه شدم که راننده در حال سبقت بوده و چون اینجا فرمون سمت راسته من اون تریلی رو سمت چپ دیدم.ولی هر چی فکر کردم دلیلی برای اون بوووووق ممتدی که بیشتر از ۴۰ ثانیه طول کشید پیدانکردم تا اینکه بطور کامل به محیط هند وارد شدم...

    قبل از اینکه این بحث رو بخوام بازتر کنم نقل دو موضوع رو خالی از لطف نمیدونم.تا حالا هر کسی رو که دیدم وارد هند شده تو هفته اول از سردرد سرسام گرفته.۹۹ درصد این سرسام هم به خاطر بوقهای ممتدیه که شما حتی تو کوجه پس کوچه های هند هم میشنوید.دوم اینکه پشت تمام ماشینهای سنگین هند نوشته شده لطفا بوق بزنین...

    هندیها مردم بی آزار و پر تلاشی هستند.خیلی طول میکشه تا یه هندی رو بشه عصبانی کرد.(شاید به دلیل رژ‍یم گیاهخواریشونه که خیلی خونسردند ) معمولا انسان های فضولی نیستند و عرضه دروغ گفتنو ندارند.در کنار تمام این عادتهای پسندیده یه سری رفتار کسل کننده هم دارن که خوشبختانه این عادتها بقول انگلیسیها ( Habit Foriming ) است.یعنی اگر مدتی در محیط بمونین بهشون عادت میکنین و بعد از اون دل کندن از اونا یه مقدار براتون مشکل میشه(این کجاش خوشبختانه داشت من نمیدونم ).از جمله این عادتها فرهنگ ترافیک و رانندگی کردن هندیهاست....

    حاضرم قسم بخورم که تا حالا نشده کسی رو ببینم که از رانندگی یک هندی راضی باشه.وضع رانندگی در هند به طرز فجیعی بی قانونه.شما اگه یه مسیر ۱۰ کیلومتری رو طی کنید شاید ۲۰۰ تا بوق و شایدم بیشتر بشنوین که گوش آدم رو حسابی آزار میده.کافیه که شما فقط و فقط یک ثانیه دیرتر پس از سبز شدن چراغ شروع به حرکت کنین که اونوقت واویلاست.باید تا چراغ قرمز بعدی فقط بوق بشنوین.البته گمراهون نکنم، شما اگه به موقع هم شروع به حرکت کنین از مرحمت بوق راننده های عقبی و جلوئی بی فیض نخواهید ماند.به طور کل بوق زدن در هند خیلی خیلی از اون چیزی که شما فکرشو بکنین عادی تره و اگه یه روز گذرتون به این خطه افتاد حتما همراه خودتونEar Plug بیارین.(وسیله ای مثل یه تیکه ابر که بخوبی گوش رو میبنده و اصلا صدائی به گوش نمیرسه.فکر کنم تو داروخونه ها گیرتون بیاد اگر نه تو هواپیما از مهماندار چند تائی بگیرین.)

    مسئله بعدی خط کشی خیابوناست. تو شهر ما که فکر کنم خیلی از خیابونای قدیمی و البته مهم بعد از اینکه توسط انگلیسیها خط کشی شدند تا امروزدیگه خط و رنگ به خودشون ندیدند.هر چند که تو خیابونائی هم که خط کشی هست مردم اصلا رعایت نمیکنند و هر کی از هر جا که دلش بخواد عبور میکنه.

    آینه بغل هم که همه خوابیدس...حتی یک تفر هم از آینه بغل استفاده نمیکنه.حتی اگه ماشینتونو یه جا پارک کنین ممکنه یه نفر که رد میشه آینه رو براتون بخوابونه .خلاصه اینم یه نوع شیوه کمک به همنوعه.

    شب هم که بشه جشنواره سو بالا با شرکت ماشینای آخرین سیستم تا موتور گازی شروع میشه.باور میکنین که من با بعضی از هندیها که صحبت میکنم حتی نمیدونن سوبالا و سو پائین چه فرقی با هم داره.اوناشون که خیلی کارکشته هستند میگن که سوبالا نورش بیشتر از سو پائینه که اگه شما از دید یه زیست شناس به اون فرد نگاه کنین ممکنه اشک شوق تو چشماتون جمع بشه.به خصوص اگه اطلاعاتتون در زمینه تکامل موجودات خوب باشه.

    رد شدن از خیابون هم از اون صحنه های قابل به بررسیه.اگر از سیستم گوگل ارت استفاده میکنین یک بار بکی از خیابونای هند رو ببینبن که چطور مردم از این ور خیابون میرن اونور خیابون.ترجیح میدم در این مورد اصلا حرفی نزنم چون در بهترین شرایط شما از حرف من این برداشتو میکنبن که هندیها هم گونه ای از چهارپایان هستند که خوب اصلا این طوری نیست.خوب بالاخره هر کسی شیوه خودشو داره دیگه.اینم دو تا عکس که امروز گرفتم که برای مستند سازی نوشته است و برداشت شما از هندیها با توجه به این عکس بر عهده خودتونه.

    INDIA

    جدیدا دانشمندان در یک سری تحقیقات به این نتیجه رسیدند که گوریل هم هنگام رد شدن از خیابان فکر میکند....

    البته بلانسبت این همنوع عزیز.( یاد نظریه داروین افتادم )

    رامین بایوتک    رانندگی در هند

    خلاصه کنم که ما اینجا مکافاتی داریم با رانندگی هندیها و اگر بخوایم از وقایع هر روز که تو رانندگی هندیها میبینیم نوشته ای به جا بذاریم هر روز یه مثنوی نوشته میشه و بهتره که این کارو نکنیم و صحبت رو بیش از این به درازا نکشونیم.

    پی نوشتها:

    ۱: با وجود این همه بلبشو در خیابانها به ندرت پیش میاد که شما شاهد صحنه تصادف باشین.

    ۲: در قسمت شمال هند پشت ماشینهای سنگین علاوه بر لطفا بوق بزنین جمله در شب از سو پائین استفاده کنید هم نوشته شده.

    ۳: هند گوناگونی و تنوع زیادی داره و خیلی جاها از جمله بمبئی قوانین رانندگی سنگینی داره که در این نوشته من سعی کرده بودم مطلب رو به صورت کلی بیان کنم و از گفتن جزئیات و استثناعات صرف نظر کردم.

    بی ربطیات:

    ۱: این نوشته به زبون محلی ابالت ما نوشته شده و در اون از من به عنوان یک همسایه خوب که در عین هندو و هندی نبودن به همسایه ها احترام گذاشته و مبلغ ۲۰۰۰ تومن کمک به برگزاری یکی از مراسم هندی کردم تشکر کردند.تو پرانتز هم نوشته همسایه ایرانی.این نامه رو توی برد مجتمعمون زده بودن. 

    خط هندی

    ۲: ۱۷ شهریور تولد بیست سالگیم بود.اون شب هم من چند تا از دوستامو برای صرف چلو کباب ایرانی به یک رستوران ایرانی بردم و عکس زیر هم زمانی که منتظر غذا بودیم توسط یکی از دوستان گرفته شد و ایشون لطف کردند همین عکس رو به عنوان هدیه تولد به من دادند منم همین عکسو به همه شما دوستان هدیه میدم.

    برگ سبزیست تحفه درویش ...

    شب تولد 20 سالگی در رستوران جرج



    مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin رآ، مین RaaMeen ::: یکشنبه 86/6/4::: ساعت 11:12 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    نسخه۴۹

    سلام

    کشته شدن گروهی از هموطنان عزیزمان در سانحه پروازی ناگوار  فرودگاه شهید هاشمی نژاد مشهد را به تمام هموطنان تسلیت عرض میکنم و از خداوند منان برای بازماندگان حادثه آرزوی صبر و شکیبائی دارم.

    چند روز پیش بود که حین سر زدن به وبسایت های دوستانم به خبر جالبی که یکی از دوستان طراح قالب داده بود برخوردم.

    قالب C130 را برای کاربران میهن بلاگ و بلاگفا ویرایش کردم و ...

    نامی که حالا حالاها از یاد ایرانیها نخواهد رفت.حادثه ای که داغ آن هنوز بر دل ماست.شهادت چندین خبرنگار و عضو شبکه های خبری در سانحه سقوط هواپیمای باربری...بدتر از اون زمانیه که تو خبرا میخونین که خلبان این هواپیما قبل از پرواز عوض شد و اونم به این دلیل بود که خلبان اصلی با علم به وجود نقص فنی در راضی به پرواز با هواپیما نشده و در عوض خلبان دیگری که حائز شرابط لازم برای خلبانی اون هواپیما نبوده هدایت اون رو به عهده میگیره و بعد...

    بعد از چند روز خبر سقوط هواپیما حامل چند تن از افسران ارشد سپاه در غرب کشور و بازم توجیه های همیشگی مسولین...سقوط بالگرد فدراسیون کوهنوردی ٫سقوط هواپیمای آموزشی در شمال تهران و .... تا اینکه الان حادثه دیگری رقم خورد و ۱۰۴ نفر از هموطنانمون در آتش و در جلو چشم عزیزانشون کباب شدند تا سیل پیامهای تسلیت مسولین به گوش امت سرازیر بشه. من دوست ندارم هیچ چیز دیگه ی در این مورد بگم به جز اینکه بگم تحریم تنها گوشه ای از علل این حوادث میباشد و سو مدیریت میتونه از دلایل اصلی اون باشه.شما ببینین که در کل ایران و روزانه چند پرواز با تاخیر انجام میشه و ببینین که چند ساله که دولت با روسای شرکت های هواپیمائی بر سر این مسائل بحث داره واگه این مشکلات مربوط به تحریم ایران بود هیچوقت دولت با فشار بر روی شرکتهای هواپیمائی اونا رو مقصر اوضاع وخیم و بیمار هواپیمائی کشور نمیدونست.

    دلبل دیگری که بر سو مدیریت مهر تائید میزنه شرایط اخذ بلیط و تخفبف های ویژه است.به طور مثال در هند شما هیچ وقت برای اخذ بلیط هواپیما و قطار نیازی به مراجعه به دفاتر فروش ندارید.بلکه با ورود به سایت شرکت مورد نیاز میتونین بلیط و نوع هواپیما و ... براحتی انتخاب کنین و پس از پرداخت از طریق کارت اعتباری از صفحه پرینت میگیرید و اونو به فرودگاه میبرین و کل این کار ۴ تا ۵ دقیقه وقتتونو میگیره.ولی تو ایران سایت ایران ایر هیچ امکاناتی نداره و شما حتی قیمت پروازها رو هم نمیتونین بگیرین.البته چند وقت پیش یک شرکت ایرانی هم همین کار رو انجام داده بود و وقتی به سایتشون سر زدم دیدم یه سری مراحل جالبی عنوان کردند که اگه شما بلیطو برین از یه آژانس بگیرین به مراتب براتون کم دردسر تره.

    تخفیف هم که هیچی.اصلا حرفشو نزنیم بهتره.۳ ماه پیش سالگرد تاسیس یکی از شرکتهای هواپیمائی هند بود که به این مناسبت ۱۰۰۰ بلیط به قیمت ۲۰۰۰ تومن =۹۹ روپیه برای خطهای پروازیش بین مردم تقسیم کرد.قیمت اصلی پرواز بین ۴۵۰۰ تا ۸۵۰۰ روپیه بود یعنس بین نودهزار تا صدو شصت هزار تومن.البته تو مملکت ما رقابت واقعی خیلی کمه و اگه ما از اینا نداریم بخاطر اینه که معنای رقابت و حتی تبلیغات رو هم اونجوری که باید وشاید درک نکردیم.نمونه دیگری از این دسته میتونه تخفیفی باشه که رئیس جمهور وعده اش رو مدتها قبل به دانشجویان خارج از کشور داده بود که نه تنها عملی نشد بلکه هر روز شایعات در این مورد قوت بیشتری میگیره.البته این تخفیف که قرار بود ۵۰ در صد باشه بعدا به ۳۲ درصد کاهش یافت که اونم فقط برای پرواز تهران کوالالامپور اعمال شد و جالب اینکه این پرواز هم در هفته قبل به علت نقص فنی در بندر عباس مجبور به فرود اضطراری شد که در نوع خودش جالبه.

    و البته یک نکته جالب و مهم دیگه هم تیم های امدادی و خدمه پرواز میباشد که در مواقع خطر بلافاصله فرار رو به قرار و جان مسافران و انجام وظیفه اصلی ترجیح میدن و از نمونه های بارزش میشه به حادثه دیروز و حادثه سقوط هواپیما کیش به تهران در رودخانه کن اشاره کرد.جالب اینجاست که در مواقع خطر مهماندار وظیفه دارد در یک دقیقه پنجاه نفر را از هواپیما خارج کند.و حال اینکه در حادثه دیروز در همان دقیقه اول خلبان روس و ۱۰ خدمه دیگر توانستند با آموزشهائی که قبلا و به سایر منظورها ( بیانش دردی رو دوا نمیکنه ) دیده بودند جان خودشون رو نحات بدن و علاوه بر اونها چند مسافر نیز تونستند خودشون رو از ارتفاع بالا هواپیما به پائین پرت کنند و بعد به این علت که آموزش لازم رو ندیده بودن و دلشونو به مهماندارا خوش کرده بودند به بیمارستان برده شدند. 

    نکته دیگه که اشاره به سو مدیریت داره میتونه سقوط هواپیما در سال گذشته در زرند باشه.این هواپیما باربر که سرنشینان اون از امدادگران سپاه بودند و برای کمک به زلزله زده های زرند در حال حرکت به محل بودند به علت بارگیری بیش از حد هواپیما سقوط کردند و نزدیک به ۱۵۰ امداد رسان و خدمه جانشون رو از دست دادن.بار این هواپیمای باربری نیز یه عده نیروی متخصص بودند و با توجه به اینکه این حادثه قبل از حادثه هواپیمای C130 به وقوع پیوسته بود بنابر این میشه به درستی ایمان اوورد که در مملکت ما نیروی متخصص و بار میتونن بعضی جاها با هم برابری داشته باشند...

    حالا بدارین ۳ تا خاطره از پروازهام براتون تعریف کنم.

    سال ۲۰۰۴ مسافر پرواز دوبی تهران بودم با خط امارات ایر لاین.سفر بسیار خوبی بود.مهماندارها حسابی خوش برخورد بودن و مراقبت و بغل کردن و بازی کردن و هدیه دادن اونها به بچه یکی از مسافرا واقعا دیدنی بود.درست ۵ دقیقه به پایان سفر باقی مونده بود و هواپیما هم در حال فرود آمدن بود که ناگهان هواپیما تکان سختی خورد و برای من که در اون حال مشغول بستن بند کفشم بودم یه گردن درد حسابی به وجود اوورد.همون لحظه خلبان از طریق بلند گو از همه معذرت خواهی کرد و  وقتی مسافرا آماده پیاده شدن بودند خودشو جلو در رسوند و با معذرت خواهی های مداوم از ما میخواست که اونو ببخشیم در حالی که اکثر مسافرا اصلا اون صحنه یاد شون رفته یود.

    سال ۲۰۰۵ هم به خاطر یه یک سری مشکل مربوط به ویزا مجبور شدم که به دهلی برم و چون زمان بسیار کم بود مجبور شدم با هواپیما برم.منتها قبلش مجبور بودم که به کنسولگری ایران در بمبئی برم و با توجه به فشارهای کاری زیاد ( من شرایط اون زمانمو حتی برای دشمنم هم آرزو نمیکنم ) امکانش نبود که امروز برم بمبئی و فرداش برم دهلی.به همین خاطر ساعت ۶ بعد از ظهر بلیط  بمبئی- دهلی گرفتم تا کارم یه روز عقب نیوفته و صبح ساعت ۶ هم رفتم بمبئی.کارم که با کنسولگری تموم شد رفتم فرودگاه و از ساعت ۱:۳۰ تا ۵:۳۰ تمامی پروازها رو از برد تعقیب کردم که ببینم چند تاشون تاخیر دارن.باورتون نمیشه اگه بگم هر ۵ دقیقه یه پرواز بود و حتی یک ثانیه هم تاخیر نداشت.

    نزدیک دهلی که رسیدیم به توده هوای بدی خوردیم که مهماندارا از همه خواشتند کمر بنداشونو ببندند و هر از گاهی هم هواپیما یه تکونی میخورد.چیزی که تو این لحظه برام جالب بود این بود که یکی از خدمه برای کاهش تنش از طریق بلند گو شروع به مسخره بازی و جک تعریف کردن کرد که باعث خنده مسافرا شده بود.

    همون سال ۲۰۰۵  با پرواز هما از مشهد به تهران رفتم.متاسفانه اونجا هم به توده هوای بد خوردیم.و در تمام اون مدت حتی یکی از خدمه برای آرامش دادن به مسافرا کاری نکرد.گریه یک نوزاد . تکونهای شدید و بی مسئولیتی خدمه پروازکه در اون لحظه غیبشونم زده بود اعصاب همه مسافرا رو بهم زده بود.زمانی هم که پیاده شدیم٬ مسافرا مردمی که برای استقبالشون اومده بودن رو در آغوش میگرفتند و کلی دعا میکردند که جون سالم از سفرشون بدر بردن....

    البته من منکر مشکلات ویژهای که در مسیر خدمات رسانی سرویسهای هواپیمائی ایران  وجود داره و همچنین تلاش شبانه روزی عده ای از پرسنل دلسوزاون نمیشم و در خیلی جاها هم حق با اوناست. اما بعضی مشکلات ناشی از خطای انسانی و سو مدیریته که تعدادشون هم کم نیست ( حداقل یه پاسخگو در زمان تاخیر پرواز و یا پرسنل مودب و ... ) و نوک پیکان انتقادات من هم رو به همان مسائل است.کما اینکه کسانی هم هستند که بسیار از پروازهاشون در ایران لذت میبرند.ولی حرف من اینه که اگه در مقام  میزان رضایت مشتری از خدمات و همچنین مقایسه با سایر خطوط پروازی (حداقل کشورهای همسایه ) باشیم اونوقت شاید عمق فاجعه رو بیشتر حس کنیم.

    پی نوشتها:

    ۱ : تا این لحظه خبر گذاریهای مختلف اخبار متفاوتی از آمار متوفیان این حادثه دادند.از ۱۸ نفر بوده تا ۱۰۴ نفر.ظاهر اون هواپیما نشون میده که حتی اگه تمام درها هم به جای اون دو دری که باز شده بود باز میشد باز هم احتمالش کم بود که کمتر از ۵۰ ٪زنده بمونند.امیدوارم که آمار دقیق زودتر اعلام بشه و مصدومان هم هر چه زودتر از بیمارستان مرخص شوند.

    ۲: یکی از خدمه هواپیما که یک خانم بوده با شجاعت و برغم اینکه میتونست مثل بقیه همکاراش عمل کنه سعی در باز کردن در هواپیما داشت که در این کار موفق نشد و یکی از مسافران به نام عبدالله جبار در رو باز کرد و خودشم نفر اولی بود که از هواپیما بیرون اومد.در دیگر نیز از ازدحام جمعیت شکست و عده ای همانجا زیر دست و پا آسیب دیدند.

    ۳:بازمانده های این حادثه به هتل بزرگ طرقبه انتقال داده شدند که در فاصله بیش از ۳۰ کیلومتری فرودگاه قرار دارد.این افراد کمال نارضایتیشون رو از سرویسهای در نظر گرفته شده اعلام کردند.حتی تا این لحظه به جز خبرنگار روزنامه خراسان هیچکس دیگری ( اعم از مردم و مسئولین) به این دوستان سر نزده است.



    مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin رآ، مین RaaMeen ::: یکشنبه 86/6/4::: ساعت 11:10 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    نسخه۴۷

    سه شنبه هفته گذشته همزمان با عید مبعث پیامبر عظیم الشان (ص ) رایزن علمی ایران جناب دکتر کافی در هند برای شانزدهمین بار در مدت نزدیک به سه سال فعالیت در شبه قاره به جمع دانشجویان شهر پونا تشریف آوردند.

    این بار این مراسم یا بهتر بگم گرد هم آیی حالت بسیار وی‍‍ژه ای داشت.به این خاطر که این آخرین سفر دکتر کافی در کسوت رایزن علمی به شهر پونا بود و ایشون در این سفر خبر اتمام ماموریتشون رو رسما به اطلاع دانشجویان رسوندند البته قبلا نیز اعلام شده بود که پایان ماموریت ایشون نزدیکه ولی زمان دقیقش اعلام نشده بود.در همین سفر نیز رایزن علمی جدید به دانشجویان معرفی شد.

    آقای دکتر مومنی از اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان و دارای مدرک دکترا شیمی از دانشگاه BMU (یکی از برترین دانشگاههای هند و آسیا ) از این به بعد رایزن علمی ایران در منطقه شبه قاره خواهند بود.چهره ای که ایشون در روز معارفه از خود به جای گذاشت این امید رو در دل دانشجوها به وجود آورد که الان که دکتر کافی با سابقه بینظیر علمی و فرهنگی از میان ما میروند وجود شخصیت قابل، علمی و خاکی ای از خانواده دانشجویان هند این اجازه رو به ذهن ما نمیده که تردیدی در بهتر شدن روابط علمی ایران و هند واحقاق حقوق دانشجویان هند که شروع آن توسط دکتر کافی کلیک خورده بود به خود بدهد.(ان شاء الله ) تمام دانشجویان و ایرانیان مقیم هند که سالهای زیادی در هند بودند متفق القول دوران آقای کافی را نقطه عطفی در روابط علمی ایران و هند میدانند که در آینده نزدیک حتما شاهد ثمره این همکاریها در سیستم آموزشی کشور عزیزمون نیز خواهیم بود.

    بعد از صحبتهای آقاس کافی.رایزن علمی جدید بر روی سن حاضر شدند و با اشاره به آیه من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق و والا دانستن فعالیت های انجام شده توسط آقای کافی در این مدت از ایشان تشکر کردند و سپس بنا به درخواست دانشجویان به معرفی خود پرداختند ایشون در قسمتی از صحبتاشون به این اشاره داشتند که دانش آموز بسیار باهوشی بودند و بخاطر مشکلی که شب قبل از آخرین امتحان کلاس دوازدهمشون در درس ترسیم ارقام( گویا دکتر مومنی خدای این درس هم بوده اند) براشون پیش اومده بود به جای بیست ۱۹.۲۵ گرفتند و به جای شاگرد اول شاگرد دوم شدند وبورس تحصیلی امریکا که در اون زمان به دانش آموزان برتر تعلق میگرفت رو از دست دادند و این مساله تا سالها برای ایشون درد آور بوده هر چند که گذشت زمان  دکتر رو نسبت به این ناکامی شاکر خداوند کرده بود و ایشون الان بسیار راضی هستند که اون زمان این امکان از ایشون سلب شد.آقای دکتر گفت مشکلی که برام پیش اومده بود به قول ما کرمانیها بیماری گل مژه بود و از این جهت برام جالب بود که ما مشهدی هی هم به این بیماری میگیم گل موژه!!!

    .دکتر مومنی دارای مدرک دکترای شیمی با بیش از ۵۰ مقاله علمی بین المللی از خاطرات تحصیلی خود در هند برای دانشجویان صحبت کردند و از اینکه زمانی که ایشون به شهر بنارس رسیدند رئیس این دانشگاه شخصا برای استقبال از ایشون به ایستگاه قطار رفتند که افتخار بزرگی حتی برای ما محسوب میشود و اینکه زمانی که در سال ۱۳۶۸ به ایران برگشتند هیچ کس از هند و مدارک معتبر علمی آن خبر نداشت و ایشون در ایران با نگاههای ناشایستی به خاطر تحصیل در هند رو.برو میشدند و در حالی که میتونستند در همون زمان با حقوق ۳۵۰۰ دلار به کانادا بروند باز هم به شوق ایران با تحمل این نگاه های ناشایست به ایران برگشتند و با وجود تمام بی مهریها توانستند در مدت کمی نکاه ناشایست اون افراد رو با رفتار و شایستگی خودشون تبدیل به یک نگاه واقعی و جدی به هند و سیستم آموزشی اون بکنند .

    ایشون همچنین ابراز داشتند که قبل از اومدن به هند بیشتر کشورهای مهم اروپا از جمله انگلیس و آلمان و کشورهائی مثل امریکا رو دیده بودند ولی هیج کدام ار آنها برای تحصیل بهتر از هند به نظر نرسید.نظری که به نظرمیرسه همین امروز هم به اون پایبند هستند.

    دکتر مومنی همچنین با گلایه از برخورد فعلی مسولان دانشگاه پونا با دانشجویال ایرانی با جدیت خواستار محکوم شدن این رفتار و خود باوری دانشجویان از ایرانی بودن و شان بالای ایرانی کردند.

    در آخر نیز نامه تشکر و خداحافظی از دکتر کافی توسط نماینده شایسته ایشون در پونا آقای اکبر بادپا به نمایندگی از دانشجویان قرائت شد.

    این جلسه با تاخیر از ساعت ۱۹:۴۵تا ۲۳:۳۰ شب ادامه داشت و در آخر این مراسم نیز با غذای ایرانی از دانشحویان پذیرائی شد.

    و اما چرا دل من مادی و معنوی سوخت

    از مدتها قبل و در پی شنیدن خبر اتمام ماموریت دکتر کافی به دنبال اینم بودم که مصاحبه ای با ایشون ترتیب بدم و به عنوان مصاحبه وی‍ژه اون رو برای ایروا و ایسنا بفرستم.

    اما هیچ وقت از زمان دقیق اومدن آقای کافی به پونا خبر نداشتم تا اینکه دقیقا یک شب قبل از اومدن ایشون از طریق سایت رایزن علمی متوجه زمان دقیق شدم و فهمیدم که باید سریع دست بکار شم.فردای اون روز یعنی صبح روز مراسم با پرس و جو محل برگذاری مراسم رو شناسائی کردم.و بعد از ظهر هم جلسه با تاخیر یک ساعته با اونی که توی سایت زده بودند شروع شد.وقتی فهمیدم گه رایزن جدید علمی هم در این جلسه حضور دارند کلی خوشحال شدم و با خودم گفتم عجب مصاحبه ای بشه ۲ تا رایزن علمی سابق و جدید حضور دارند و مقایسه دیدگاهها و کم و کاست مسائل آموزشی هند با این دو نفر میتونه خمیر مایه یه مصاحبه جوندار بشه.(به قول یکی از سخنرانان جلسه بی مایه فطیره )

    در بین جلسه که چند ثانیه استراحت داده شده بود خودمو بهشون رسوندم و بعد از خوش و بشی با این دو عزیز تقاضای وقت مصاحبه کردم که دکتر کافی هم روی همشهری رو زمین ننداخت و با علاقه ساعت ۱۱ فردای اون روز رو در هتل سنچری برای مصاحبه تائین کردند و دکتر مومنی هم آدرس هتل رو به من دادند.

    وقتی قرار مصاحبه رو گذاشتم تا آخر جلسه به دنبال این بودم که بتونم سوالات مناسبی رو از صحبتهای دانشجویان و رایزنان علمی برای مصاحبه آماده کنم.

    بعد از اتمام مراسم سهم غذا رو گرفتم و به خونه برگشتم.در یخچال رو باز کردم و یادم اومد که قبل از رفتن شیر موزی آماده کرده بودم که بخورم اما یادم رفته بود و از اونجائی که میخواستم سریع سرد بشه اونو تو فریزر یخچال گذاشته بودم.وقتی درش اووردم دیدم شده یه تیکه یخ.گداشتمش تا یخش باز شه بعد شام خوردم و یه مقدار کار عقب افتاده داشتم که بهشون یه ذره سر و سامون دادم سوالات مصاحبه رو تایپ کردم که از نظر خودم مثلا یه پله فردا جلو باشم و دیگه فردا نیازی به انجام این کار نباشه.بعد از اتمام این کار رفتم مسواک بزنم و بخوابم ( ساعت ۳ ) که چشمم دوباره به اون شیر موزه افتاد که این دفه یخشم آب شده بود.با اینکه اصلا میل نداشتم تا ته خوردمش و بعدشم خوابیدم که فردا ساعت ۱۱ صبح هتل سنچری برای مصاحبه آماده باشم.فقط میخوام بگم که من تا ساعت ۵ بیشتر نتونستم بخوابم تو اون مدت هم همش خواب گل موژه دکتر مومنی رو میدیدم و اون شیر موزه کذائی امان ما رو برید بطوریکه از دل درد نه میتونستم بخوابم نه اینکه کار دیگه ای بکنم.فقط تا جائی که تونستم آب خوردم که سمش از بدنم خارج شه اما اصلا فایده نداشت (تا اینجا دل من مادی سوخت ) میترسیدم برم بیمارستان تو راه حالم بدتر بشه و نتونم رانندگی کنم (حداقل خونه دستشوئی دم دستمون بود ) تا اینکه بعد از کلی درد سر ساعت ۱۱ حالم بهتر شد ولی از شدت خواب اصلا توان اینو نداشتم که چشمامو باز کنم فقط وقتی به خودم اومدم دیدم ساعت ۱ شده سریع آماده شدم که حداقل آزمایشگاه ساعت ۲:۳۰رو از دست ندم.وقتی داشتم سوار ماشین میشدم تازه یادم اومد که ساعت ۱۱ هتل سنچری قراری داشتم اما چه فایده که دیگه خیلی دیر بود و اینجا بود که دل من معنوی هم سوخت.و تو دلم گفتم لعنت بر چشمی که بیموقع به شیر موز بیفتد...

    برای دکتر ایمیل فرستادم و رسما از بد قولی که کردم معذرت خواهی کردم.تنها چیزی که من موقعی که یه اتفاق بد برام میفته انجام میدم اینه که میگم قسمت بود.اما این دفعه با درسی که از گل موژه دکتر مومنی گرفتم بیشتر به این حرفم اعتقاد پیدا میکنم و عمیقا میگم قسمت بود...

    همین الان متوجه شدم ایمیل هام برگشت خورده و حتما اشکالی در آدرس اون بوده که دوباره بررسیش میکنم.



    مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin رآ، مین RaaMeen ::: یکشنبه 86/6/4::: ساعت 11:8 عصر
    نظرات دیگران: نظر

    <      1   2   3   4   5   >>   >

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    >> بازدیدهای وبلاگ <<